تجربه ی شفا، آزادی و تحول درونی، با پذیرفتنِ تاریکی های خودتان شروع می شود. هر راه دیگری را امتحان کنید، اما مطمئن باشید، این گامی است که باید برداشته شود! باید خودتان را عمیقا ببخشید، دوست بدارید و بپذیرید تا اکسیر عشق درونتان، جان شما را جلا دهد!
وقتی در مسیر شفای شخصی یا پیشرفت روحی به پیش می روید، با افزایش حساسیت شهودی نسبت به احوالات درونی و سطح ارتعاش خود و دیگران متوجه یک نکته ی مهم می شوید؛ و آن اینکه ما همواره خشم ها و ملامت های فروخورده و پنهان زیادی را با خود حمل می کنیم. اگر مایلید نشانه های ملموس تری از وجود چنین خشم هایی در درونتان را بشناسید، به فهرست زیر نگاه کنید:
- انتقاد و غُر زدن
- به خود گرفتن (اصطلاحا گفته می شود «زود بهش بر می خوره!»)
- سرزنش کردن (خود یا دیگران، فرقی نداره!)
- احساس عدم کفایت (عدم رضایت همیشگی از خویشتن)
- تجربه ی حوادث ناگوار متعدد (اصطلاحا «بدشانسی»)
- ساختن مشغله های متعدد و زیاد برای خود (احساس کمبود و نقصِ همیشگی!)
- شرمنده کردن دیگران (لذت بردن از «ضایع کردن» و «دست انداختنِ» دیگران)
- انتقام گرفتنِ ذهنی از کسی که از او خشمگین هستیم
- حسادت و بدخواستن برای دیگری
- مجادله ی ذهنی با دیگران
- قضاوت کردن خود و دیگران (چه از لحاظ اخلاقی و چه بر اساس عقاید)
- تمایل به مجازات خود یا دیگران (همواره می خواهیم «حق کسی را کف دستش بگذاریم» و به این کار نیاز روانی داریم!)
- فرو خوردنِ خشمِ طبیعیِ خود (تظاهر به خشمگین نبودن)
ما از دوران کودکی تحت عنوان «تربیت» حالا چه خانوادگی، چه مذهبی، و چه اجتماعی، بارها مورد خشم واقع می شویم! بارها مجازات می شویم و اگر وضعیت خیلی خوب باشد و هیچ یک از این موارد رخ ندهد، مطمئنا میلیون ها بار از سوی اطرافیان و خودمان «قضاوت» می شویم!
این انرژی های نامتعادلی که ما دریافت می کنیم، محو نمی شوند، بلکه در میدان انرژی ما و در عمیق ترین سطوح ناخودآگاه ذخیره شده و بر تمام مسیر تفکر، تصمیم گیری و اراده ی ما تاثیر می گذارند. به تعبیری می توان گفت سرنوشت ما را به دست می گیرند!
معمولا قضاوت های دیگران، چیزی را که «خودهای سایه ای» می نامند در درون ما پدید می آورد. «خودهای سایه ای» ریشه ی تمام تعارضات درونی و ناخرسندی های ما هستند. همواره صداهایی در سر ما در حال داوری، ملامت، ایجاد نگرانی، هشدار، جدال، و ... است. خودهای سایه ایِ ما، حجم زیادی از انرژیِ حیاتی ما را تلف می کنند و ما را در پیچ و خم های ذهن و روانِ خودمان گیر می اندازند.
هر بار که خود را قضاوت می کنیم یا دیگری ما را قضاوت می کنند، بخشی از انرژیِ متعالی ای که برای ما حق «دوست داشته شدنِ بی قید و شرط» را تضمین می کند از دست می دهیم. می دانیم که «عشق بی قید و شرط» همان منبعی است که کل کائنات را آفریده است و هر بار نقض کردنِ آن، به معنای ایجاد حجابی میان ما و منبعِ هستی است. هرگاه فردی به بیداری و هشیاری کامل می رسد، اولین چیزی که با تمام وجود درک می کند، انرژیِ عشق بی قید و شرط، و یک همدلی تمام عیار است! اما هر قضاوتی به این معنا است که ما تنها بر حسب رعایت یک سری شروط حق داریم عشق دریافت کنیم!
ما تا دیگران و خودمان را از عمقِ درون نبخشیم، حجاب ها و بارهای گرانی را در درون خود حمل می کنیم که در وهله ی اول اجازه نمی دهند احساس خرسندی و رضایت کنیم و در وهله ی بعد، مانعی بزرگ در مسیر بیداری و رشد روحی ما خواهند بود. بر همین اساس می توان گفت:
- تا نبخشید، نمی توانید از یک جایی جلوتر بروید!
- تا نبخشید، نمی توانید یک راهنمای روحی باشید!
- تا نبخشید، نمی توانید به کسی کمکی کنید!
- تا نبخشید، نمی توانید دوست بدارید و دوست داشته شوید!
- تا نبخشید، نمی توانید از سر عشق عمل کنید!
- تا نبخشید، نمی توانید جلوی تجارب ناخوشایند را بگیرید!
- تا نبخشید، نمی توانید خودآگاه شوید!
ما حق داریم دوست داشته شویم، بدون اینکه لازم باشد کار خاصی انجام دهیم. این آگاهی را در آغوش بکش و سپس زندگی را بار دیگر تجربه کن؛ همه چیز متفاوت خواهد شد! پرتوی طلایی در این مسیر تو را یاری می کند!
دیدگاه خود را بنویسید