سلامتی صرفا تنظیم بیوشیمی بدن فیزیکی نیست: «خرد درونی و قدرت شفابخشی خود را پس بگیرید!»

 اجازه دهید 10 تفاوت عمده میان «شفابخشی» که متکی به خِرد روح الاهی شما است، و «درمان پزشکی»، که مبتنی بر تحقیقات تجربی بر روی تغییراتِ بیوشیمی بدنتان است را با هم مرور کنیم. امیدوارم در پایان این مقاله بتوانید راههایی برای درک و تحقیق بیشتر در مورد ماهیت «شفا» بیابید و با داشتنِ انتظارات متناسب، بیشترین بهره را از انرژی های نوری و شفابخشی ببرید.

1. تغییر زاویه ی نگاه: شفا یعنی افزایش ارتعاش انرژی (افزایش سطح آگاهی) نه صرفا حذف علائمِ آشکارِ مرضی

پزشکی مدرن به دنبال یک فرایند مکانیکی و عینی (ابژکتیو) برای حذفِ علائمِ آشکارِ مرضی (سمپتوم) است. به همین دلیل شما به هر مناسبتی که از پزشکان مدرن تقاضای کمک کنید، یک قرص به شما می دهند. چون مایلند بیوشیمیِ بدن شما را تغییر دهند. آنها حتی مشکلات روانی، اختلالات ذهنی و فشارهای عصبی را از طریق آزمایش هایی رصد می کنند که صرفا برخی از فاکتورهای شیمیاییِ بدن را نشان می دهد و لاغیر!

اما شما بسیار فراتر از بدن فیزیکی­ تان هستید و بدن فیزیکی شما نیز بسیار فراتر از خواص بیوشیمیاییِ آن. و حتی خواص بیوشیمیاییِ بدنِ شما بسیار فراتر از آن بخشی است که توسط پزشکی و داروسازی مدرن بررسی شده و همچنان در حال بررسیِ بیشتر است! در چنین شرایطی، شما می توانید حدس بزنید که چه نتیجه ای باید گرفت: ساز موسیقی وجود خود را به کسی برای کوک کردن سپرده اید که هیچ شناختی از سبک کار و مهارتهای شما ندارد!

«شفابخشی»، تمام بدن­های فیزیکی، احساسی، ذهنی، و روحی شما را به رسمیت می شناسد. راهکارهای شفابخشی از تحلیل ذهنی یا پژوهش تجربی بر روی بدن فیزیکی به دست نمی آیند. بلکه شفاگر، صرفا مسیری را باز می کند تا روح شما از طریق اشرافی که به تمام ابعاد وجودتان دارد، تعادل و سلامتی را بار دیگر به شما بازگرداند. این اقدام موجب می شود بدن های فیزیکی، احساسی و ذهنی تحت تاثیر ارتعاشِ ویژه ی «روح» شما، در فرکانسی دیگر مرتعش شوند و اصطلاحا «ارتعاش آنها افزایش یابد».

2. کیمیاگری روح: شفاگری، نواختن یک سمفونی الاهی است نه صرفا دستکاریهای ذهنی روی بدن فیزیکی!

درمانگری در قلمروی پزشکیِ مدرن، نقش «روح» در فرایند بهبودی و سلامتی را به صورت کامل نادیده گرفته است. در حالیکه، روح ما، ذات و مغزِ وجودمان را تشکیل داده و تقشی اساسی در سلامت ما دارد. «شفا» اساسا به معنای هماهنگ شدن با «روح» است. روح ما اهداف و رسالتی از پیش تعیین شده دارد و تا زمانی که ابعادِ پایین ترِ وجودِ ما با آن هماهنگ نشوند، با مقاومت هایی مواجه خواهند شد. این مقاومت ها و موانع به شکلی هوشمندانه طراحی می شوند تا ابعاد پایین ترِ وجودِ ما در همان مسیری بیافتند که روح تشخیص داده است. همین مقاومتها و موانع معمولا خود را به صورت بیماری، اختلال روانی، آشفتگی ذهنی یا دیگر رنج ها نشان می دهند.

رنج ها موجب می شوند ما به فکر اصلاح رویه ها و برگزیدن یک زندگیِ هماهنگ با روح بیافتیم. پس از هماهنگ شدن با روح، تمام مشکلات و رنج ها به تدریج محو می شوند چون دیگر نیازی به آنها نیست! این است سرشتِ شفاگری. یک شفاگر به این فرایند سرعت می بخشد و ما را از درون آماده ی پذیرش این آگاهی می کند. پس «شفاگری» همواره با رشد آگاهی و پذیرشِ ابعاد روحی خویشتن همراه است.

3. زمانبندی الاهی: فرایند شفا از یک زمانبندی هوشمند و برتر تبعیت می کند، در حالیکه درمان پزشکی هر چه سریعتر رخ دهد، برتر و موثرتر ارزیابی می شود! 

«درمان پزشکی» مبتنی است بر جدول زمانبندی، نتایج مشخصِ از پیش تعیین شده، که در چارچوب محدود استانداردها تعریف شده است. اینها همه به دلیل سیطره ی قوانین و پروتکل های ذهنی در قلمروی است که نام «علم» را یدک می کشد. این در حالی است که «تحقق شفا» بر حسب زمانبندی الاهی رخ می دهد که برای هر شخص کاملا متفاوت است. هیچ ذهنی قادر نیست زمانی برای تجربه ی شفا تعیین کند، چون کسی به تمام ابعاد وجودِ یک روح اشراف ندارد، جز خودش!

شتابزدگیِ ذهنِ بیمار و درمانگر، فرایند شفا را متوقف می سازد، چرا که در این نوع مداخلات درمانی هیچ بویی از رشد آگاهی و ارتعاش به مشام نمی رسد. مقصود از «آگاهی» نه مجموعه ای از اطلاعاتِ ذهنی، بلکه هشیاری و توجهی است که در درون فرد بیدار می شود تا بتواند ابعاد بالاتری از وجود خود و هستی را به رسمیت بشناسد. اینجا است که «ایمان» و «آرامشِ» ناشی از آن متولد می شود و فرایند شفا آغاز می گردد.

بنابراین بخش مهمی از فرایند شفا، آگاه شدن به وجود قلمرویی برتر، و سپس صبر برای تحققِ شفا بر حسب زمانبندی الاهی است. هر شخصی که آمادگی درک و پذیرش این دو مولفه ی اساسی شفاگری را نداشته باشد، قادر نخواهد بود شفا را تجربه کند، هرچند به شفاگری باتجربه و قدرتمند مراجعه کرده باشد!

4. شفابخشی شناکردن در مسیر جریان آب است نه مقاومت در برابر آن.

«درمان پزشکی» در زمینه ی کمکهای اولیه و اورژانسی بسیار خوب عمل می کند و کمترین ضریبِ شکست را دارد. چرا که این سیستم بر پایه ی تثبیتِ فوریِ وضعیتِ نرمال بدن استوار شده است. اما وقتی همین روش بر مواردی اعمال می شود که چنین ماهیتی ندارند، بلکه ناشی از ناهماهنگی های عمیق تری هستند، ضریبِ توفیقِ این سبک درمانگری به شکلی قابل توجه کاهش می یابد.

اما حقیقتِ «شفاگری»، بازگرداندنِ انسان به حالتِ طبیعیِ اولیه است. حالتی که در آن، ذهن و احساسِ شما هیچ اخلالی در کار بدن و روحتان ایجاد نمی کند! تنها کسی که تنظیمِ اولیه و اختصاصیِ هر فرد را می شناسد و مهارت کاملی برای دسترسی به آن دارد، «آگاهی بی زمان و بی پایان روح» است. بدین ترتیب، شفاگری به معنای تنظیم ذهن و احساس شما با روحتان است. بعد از این، همه چیز روی روال خواهد افتاد و «شفا» همزمان در سطح بدن فیزیکی، ذهنی و ابعاد احساسی روی خواهد داد.

6. شفاگری به دنبال شفای ریشه ی مشکلات شما است، در حالیکه درمان پزشکی به خراش دادنِ پوسته ی مشکل و رها کردنِ ریشه ی آن رضایت می دهد.

ابعادِ نهفته ی احساسی، روانی، ذهنی و حتی روحیِ مشکلاتی که به صورت بیماری بروز می کنند، به کل از تیر رسِ آگاهیِ پزشکیِ رسمی بیرون است. هرگاه تمام اهتمام یک علم بر تحقیقات تجربی و قابلِ فهمِ ذهنی باشد، طبعا نباید چنین انتظاری از آن داشت. اما این محدودیتِ عمده، برای همیشه پارادایم پزشکی را در وضعیتی متزلزل نگه می دارد.

«شفابخشی» با اتکا به آگاهیِ نامحدودِ الاهی که «روح» انسان به آن دسترسی دارد، صورت می گیرد. بدین منظور نیازی نیست که شفاگر یا بیمار درکی ذهنی از این فرایند یا ماهیتِ مشکل داشته باشند، چرا که شفابخشی توسطِ ابعادی فراتر از چارچوبهای ذهن صورت می گیرد. در این روش، نفوذ به تروماهای احساسی، باورهای محدودکننده، و الگوهای کارمایی نقشی اساسی دارند. بخش اعظم این فرایند به صورت ناخودآگاه توسط روحِ شخص و با کمک شفاگر، دنبال می شود.

7.  فرایند «شفا» بسیار گسترده، متنوع و خلاقانه است؛ برخلاف فرایند «درمان پزشکی» که خطی، مکانیکی و بر اساس استانداردها تعیین می شود.

ماهیت شهودیِ شفاگری و اتکای آن به قدرت و هوشمندیِ بدنِ شما، باعث می شود نتایجِ شفا به اَشکال بسیار متنوعی ظاهر شوند. چنانچه از این موضوع حیاتی اطلاع نداشته باشید، هرگز متوجه نخواهید شد که انرژی های شفابخش به چه ترتیبی شما را هدایت می کنند.

ممکن است انرژی شفابخش موجب شود شما تصمیمی بگیرید، با شخصی آشنا شوید، کتابی را مطالعه کنید، نزد پزشکی بروید که در آن زمان بیشترین فایده را برای شما دارد. ممکن است شما خوابهایی ببینید یا یک حادثه ی تلخ گذشته ی خود را به یاد آورید و با این کار آنها از درون شما رها شوند. راههای شفابخشیِ شما بسیار گسترده و بعضا دور از ذهن هستند. به همین دلیل، مهم است که به این مسیر (به روح خودتان) اعتماد کنید. او بسیار بهتر و بیشتر از هر پزشکی می داند که مسیر شفای شما به چه صورت باید طی شود.

8. دریافت انرژی های شفابخشی ممکن است موجب تجارب ناخوشایندی شوند که در عمق وجود شما نهفته اند. لازم است انتظار آن را داشته باشید و پروتکلهای استاندارد پزشکی را فراموش کنید.

ریشه ی مشکلات گاهی چنان عمیق و دور از ذهن هستند که شما را به تعجب وا می دارد؛ اما این ها باعث نمی شود انرژیِ روح شما نتواند روی آنها کار کند. به محض اینکه شما به روحِ خود اجازه می دهید مشکلات شما را از ریشه حل کند، نورِ روح، درونِ شما را روشن می کند. آنگاه رنجها و تاریکی های نهفته در درونتان را خواهید دید و برای مدتی احساسات ناخوشایندی خواهید داشت. این بخشی اساسی از فرایند شفا است.

آنچه در این مرحله از شما خواسته می شود این است که خودتان و تجارب دردناک و تاریکی های درونتان را با عشق و احترام بپذیرید. این رویکرد باعث می شود روح بتواند بدون مداخله ی ذهنی و احساسیِ شما، براحتی آن ها را رها کرده و از وجودتان پاک کند. این مرحله از شفا، بر اساس پروتکلهای پزشکی مدرن به هیچ روی قابل فهم نیست.

9. «شفا» یک موهبت الاهی و در عین حال طبیعی است؛ در حالیکه «درمانهای پزشکی» مداخلات ذهنی و غیرطبیعی محسوب می شوند. 

بدن ما از هوشمندیِ ذاتی برخوردار است و بر اساس آن قادر است خود را شفا دهد. یک شفابخشیِ راستین، به خردِ درونیِ بدن شما متکی است. در حالیکه این روند برای فهمِ یک پزشکِ رسمی کاملا معکوس است! او شما را همچون دستگاهی که هیچ نمی فهمد و تنها خراب شده و احتیاج به دستکاری دارد می نگرد! آیا شما این رویکرد را در چهره و برخورد پزشکانتان ندیده اید؟ مطمئنا بارها!

از منظرِ پزشکیِ مدرن، شما به عنوان یک موجودِ هوشمند هیچ اعتبار و اصالتی ندارید. آنچه معتبر و اصیل است، تحقیقاتی است که روی شیمیِ بدنِ شما صورت پذیرفته و هر سال هم ممکن است نقض شوند! به این رویه خوب بیاندیشید!

10. اعتبار مطلقِ پزشکی مدرن برخاسته از حس غریزیِ پیروی از اکثریت است!

شفاگران معمولا افرادی عجیب و غریب و مرموز نگریسته شده اند که معلوم نیست چه می کنند و بهتر است تا اطلاع ثانوی از آنها فاصله گرفت. حال آنکه، دلیلِ اعتمادِ عمومی به پزشکی مدرن، نه اطلاع از چند و چون ماجرا، بلکه صرفا حس امنیتی است که در «پیروی از اکثریت» نهفته است.

ما اعتماد مطلق و بی چون و چرا به پزشکی را از دوران کودکی و از والدین خود آموختیم. سپس در مدارس از مربیان خویش و بعد هم از طریق هنجارهای اجتماعی که اکثریتِ جامعه آنها را شکل می دهند. اما از شما می پرسم: آیا این «اکثریتِ» جامعه پژوهشگرانی حقیقت جو و بیدارانی آگاه هستند یا «اقلیتی» از مردم؟ اگر پاسختان مثل من «اقلیت» است، بد نیست یکبار دیگر رویکرد خود نسبت به «شفاگری» را مورد تامل قرار دهید.

11. پزشکی مدرن اعتبار خود را از عنوان «علمی بودن» می گیرد. در حالیکه «علمی بودن» دقیقا به این معنا است که آنچه امروز بر حسب شواهد درست به نظر می رسد، ممکن است روزی دیگر کاملا نادرست باشد.

این اتفاقی است که بارها در طول تاریخ پزشکی روی داده است و می توانید به کتاب «پیدایش کلینیک» اثر میشل فوکو و سپس به این واقعیت که کتب مرجع پزشکی هرچند سال یکبار دستخوش تغییرات جدی می شوند، مراجعه کنید. این روش، بدن انسان را به آزمایشگاهی برای تحقیقات بی پایانِ تجربی تبدیل کرده است و اکنون که در قرن 21 قرار داریم، هیچ کلینیک و دانشگاهی نمی تواند تضمین دهد که علم پزشکی کاملا متقن بوده و نتایجِ درمانیِ آن قابل تضمین است!

این یعنی هیچ کسی نمی تواند به شکلی موجه «پزشکی مدرن» را یک بنیاد مطلقا متقن برای درمان بیماریها تلقی کند. مقصود ما پُشت کردن بی مُحابا به پزشکی مدرن نیست، بلکه اطلاع از میزان و محدودیت اعتبارِ آن است. بعد از درک این واقعیت، می توان رویکردی بازتر نسبت به روشهای مکملِ درمان از جمله انرژی های شفابخشی اتخاذ نمود.

با این همه، هرگز نباید «شفابخشی» را با «درمانگریِ پزشکی» مقایسه کرد، چرا که اهداف، فرایندها و نتایجی که هر یک از این دو حوزه برای خود در نظر دارند از اساس با یکدیگر متفاوتند. بدین ترتیب، مقایسه ی آنها بر حسب پارامترهای یکسان، به هیچ روی منطقی و موجه نیست!

فراتر رفتن از تقابلِ «شفابخشی» و «درمانگری پزشکی»

تمام این موارد نه صرفا برای کنار گذاشتنِ تمام ارزشهای پزشکی مدرن، بلکه بدین منظور مطرح شدند که اولا اهمیتِ فرایند شفابخشی و رویکردهای کل نگر به سلامت و سعادت را درک کنیم؛ و ثانیا، همان انتظاراتی که از پزشکی داریم را از خدمات شفابخشی نداشته باشیم. درک این دو مورد باعث می شود بهتر بتوانیم از قدرتِ شفابخشی درونمان بهره ببریم. شفاگران، وظیفه ای جز فعالسازی این نیروی درونی و مهیا ساختنِ ما برای پذیرشِ آن ندارند. این «روح الاهی» ما است که باقی ماجرا را بر عهده دارد و چقدر خوب این کار را انجام می دهد!

مطالعه بیشتر

  1. https://soulspace.co/
  2. https://www.youtube.com/watch?v=k1GUN0k7Y9I
  3. https://chopra.com/blogs/personal-growth/find-your-purpose-and-grow-at-the-same-time
  4. https://www.iss.nl/en/events/open-and-responsible-science-harm-justice-knowledge-production-2022-10-12
  5. https://drhyman.com/blog/2010/07/18/why-treating-your-symptoms-is-a-recipe-for-disaster/
  6. https://www.jointheprogressproject.com/podcast/intuition